نشاني از تو ندارم
اما نشاني ام را براي تو مينويسم
در عصرهاي انتظار به حوالي بي کسي قدم بگذار
خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو
کلبه ي غريبي ام را پيدا کن
کنار بيد مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهاي رنگي ام
در کلبه را باز کن
به سراغ بغض خيس پنجره برو حرير غمش را کنار بزن مرا خواهي ديد
با بغضي کويري که غرق عصاره انتظار است
پشت ديوار دردهايم نشسته ام
دَســتـَم بهـ آرزوهـــایـَـمـ نـمـیـرسَـــد...
آرزوهـــایـــم بـسـیــار دورَنــد...
ولـــی درَخـتـــ صَــبــرمـ مـیـگـویـَد: امـیـدی هـسـتــ خـــدایــی هـسـتــــ .
ایـن بـــار بَـــرایِ رسیــدَن بهـ آرزوهـــایمـ صنــدلـی زیـر پــایـَم مـیـگــذارَمـ .
شــایـد ایــن بـار دَسـتــم بـهـ آرزوهـــایمـ بـــرســـد...
هــــوا را از من بگیر خـنـــده ات را نه!
نان را از من بگیر
اگر میخواهی هـــوا را از من بگیر اما خـنـــده ات را نه
گل سرخ را از من بگیر...سوسنی را که میکاری
موجی ناگهانی از نقره را که در تو میزاید
از پس نبردی سخت باز میگردم با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است بی هیچ دگرگونی
اما خـنـــده ات که رها میشود و پروازکنان در آسمان مرا میجوید
تمامی درهای زندگی را به رویم میگشاید
عشق من خـنـــده یِ تـــو در تاریکترین لحظهها میشکند
و اگر دیدی به ناگاه خون من بر سنگفرش خیابان جاری است
زیرا خـنـــده یِ تـــو برای دستان من شمشیری است آخته
خـنـــده یِ تـــو در پاییز در کناره دریا موج کف آلودهاش را باید برافروزد
و در بهاران عشق من خـنـــده ات را میخواهم چون گلی که در انتظارش بودم
بـخـنـــد بر شب بر روز بر ماه
بـخـنـــد بر پیچاپیچ خیابانهای جزیره
بر پسری که ♥دوستت دارد♥
اما آنگاه که چشم میگشایم و میبندم
آنگاه که پاهایم میروند و باز میگردند
نان را، هـــوا را...روشنی را، بــهــار را...از من بگیر
اما خـنـــده ات را هـــرگــــز
تــا چـشــم از دنـیـــا نـبـنـــدم
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
به من تکیه کن...
من تمام هستی ام رادامنی می کنم تا تو سرت را بر آن نهی
تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو درآن از هراس بیاسایی
تمام نیرویی که در دوست داشتن دارم
دستی می کنم تا چهره ات را نوازش کنم
تمام بودن خود را زانویی می کنم
تا بر آن به خواب روی...
پشت چراغ قرمز اعتراف کردم!!
"دوستت دارم"
تا هر جا مجبور شدی کمی مکث کنی یاد من بیفتی...
نمیدانستم قرار است بعد از من تمام چراغ هایت سبـــــز شوند
مــنــــ دیــوانــﮧیِ آن لـحـظــﮧ ای هـسـتــم
کـﮧ تــو دلـتـنـگــم شــوی
و مـحـکــم در آغـوشــم بـگـیــری
و شـیـطـنـت وار مـــرا بـبـوســـے
و مــنــــ نـگــذارمــــ...
بــوســﮧ بــا لـجـبــازی بـیـشـتــر مــے چـسـبــد
هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه :
دوستــ♥ ــت داره ... مراقــــــبته ...
و نگرانــــــــــــت میشــه ...!
چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...
مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی ......!
باهـــــــــــر کــــــــــس میشـــــــــه خنـــــــدیــــــــد....
ولـــــــــــــــــــی !!!
فقــــــــــط در آغــــــــــوش یـــــــــک نفـــــــــــرمیشــــــــــه
گـــــــــــــریــــــــــه کـــــــــــرد.....
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
صفحه قبل 1 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان غـريــــبه خـــــوشــ اومــدی و آدرس lovesad.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
| |
نام : | |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 7876
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1